نگرانی
دیروز ثنا و محمد امین از سر میز ناهار جنگ و دعوا و بحث را شروع کردند تا شب البته یکی دو ساعتی صلح و آرامش تو خونه برقرار شد (خواب تشریف داشتند ) ساعت حدودا 11.5 شب بود ثنا مشغول کارهای کلاس زبانش بود که باز هم دعوا شروع شد ثنا جیغ بنفشی کشید و سرو صدا خوابید. ثنا دندونش و شست و رفت بخوابه محمد امین و صدا کردم که بیاد بخوابه ولی خبری نشد (چون قبلا جند بار تو کمد دیواری و کابینت آشپز خانه قایم شده بود ) به همراه بابایی و ثنا همه کابینتها و کمد دیواریها ، زیر تختها ، پشت مبلها و پرده ها رو گشتم ولی خبری ازش نبود صداش هم میکردم اما جوابی نمی آمد..... بقیه در ادامه مطلب بابایی رو فرستادم تا بره حیاط رو بگرده ثنا رو هم فرستادم تا...